بهترين روش جهت اكتشاف كانسارهاي تالك، تركيبي از ارزيابيهاي ژنتيكي و نحوه پيدايش كانسار، ارزيابيهاي ساختماني و آناليز نمونههاي خاك توام با متدهاي مينرالوژيكي است.
افزايش روز افزون تقاضاي تالك و مشكلات كشف نهشتههاي كانسارهاي در اعماق زياد، اهميت لزوم توسعه روشهاي پيجويي تالك را ايجاب مينمايد.
بطور كلي با توجه به نحوه جايگيري و ژنز مواد معدني مختلف، روشهاي متفاوتي براي اكتشاف كانسارهاي آنها در نظر گرفته ميشود. روشهاي معمول اكتشاف مواد معدني عبارتند از: پيجويي هاي صحرايي، متدهاي ژئوشيميايي، روشهاي ژئوفيزيكي، مطالعات كانيشناسي، مطالعات ساختاري و تكتونيكي، ارزيابيهاي ژنتيكي انواع روشهاي نمونهبرداري، حفاري، تراشهزني و روشهاي سنجش از دور (استفاده از تصاوير ماهوارهاي)
در ارتباط با كانسارهاي تالك روشهاي مختلف اكتشافي اعمال گرديد، كه يكسري از آنها موفقيتآميز نبوده است.
در زير تعدادي از روشهاي اكتشاف تالك بررسي ميشود.
الف – روش پيجويي ژئوشيميايي
پيجويي كانسارهاي پنهان تالك از طريق نقشه برداري ژئوشيميايي خاك بر روي برخي از كانسارهاي تالك درارتباط با سنگهاي كربناتي انجام گرفت به دليل فقدان هالههاي ژئوشيميايي در رخنمونهاي تالك و به دليل اين واقعيت كه رگههاي تالك معمولا ابعاد كوچكي دارند، بنابراين اين متد پيجويي تالك مناسب نيست. از طرف ديگر در ارتباط با تالك شيستها و سنگهاي ميزبان چون تفاوت بين آنها غير مفيد ميباشد. لذا اين روش براي رديابي عناصر موجود مناسب نميباشد.
متد پيجويي و اكتشاف ژئوشيميايي رودخانهاي جهت تالك نيز پيشنهاد نميگردد زيرا خاصيت هيدروفوبيسيته تالك باعث ميشود كه تالك در رسوبات رودخانهاي فعال پيدا نشود. آناليز رسوبات رودخانهاي غير فعال نيز نتايج متفاوت داده است.
ب – روش مينرالوژيكي و آناليز نمونههاي خاك
آناليز مينرالوژيكي خاكها براي تعيين تالك هوا زده در خاكهاي برجا، در پيجويي ميتواند مورد استفاده قرار بگيرد. يكي از خصوصيات مهم تالك اين است كه به شدت درمقابل هوازدگي شيميايي مقاوم است در نتيجه تشكيل دهنده اصلي خاكهاي سطحي ميباشد. مقاومت تالك در مقابل هوازدگي شيميايي نسبت به كانيهايي كه از نظر فراواني مطابق تالك هستند، نظير كلريت و ميكا باعث غني شدگي تالك در ذرات رسي خاكها شده است. حتي دراين اندازهها تالك به صورت كريستالين باقي ميماند. هاله تالك در خاكها و پراكندگي آن براثر جابجايي در طول هوازدگي، بطور معمول در دامنهها، بسته به درجه هوازدگي و درجه سطوح سراشيبي تا ده ها متر مشاهده ميگردد.
همان گونه كه در بالا ذكر شد تالك يكي از تشكيل دهندههاي اصلي خاكهاي سطحي ميباشد. در نتيجه حتي مقادير كمي از نمونههاي خاك كه توسط انكسار اشعه مورد تجزيه قرار گرفته باشد ميتواند براي تعيين تالك موثر واقع شود. اين متد امكان تعيين كانسارهاي پنهان تالك را در مناطقي كه داراي پتانسيل ميباشد، فراهم ميسازد. اين روش بطور موفقيت آميزي دركانسارتالك رابن والد واقع در اتريش بكار برده شده است.
آناليز شيميايي تالك معمولا با بررسيهاي ديفراكتومتري اشعه ايكس تكميل ميگردد (يا فلوئورسانس اشعه X) اين روش براي شناسايي ميكروسكوپ شامل Electron diffraction selected area استفاده ميشود. توزيع اندازه ذرات معمولا با روشهاي ترسيمي تعيين ميگردد. سطح مخصوص با متدهايي كه بر مبناي ميزان جذب گاز نيتروژن است، تعيين ميشود.
در مورد كانسارهاي تالك در ارتباط با سنگهاي اولترامافيك ميتوان گفت، از نظر تركيب شيميايي و مينرالوژيكي، اين كانسارها محتوي مقادير متفاوتي از تالك، كانيهاي سرپانتين، آمفيبول ها و كربنات ها هستند. از نظر شيميايي تركيب تالك براي اين نوع كانسارها شناسايي شده است. تالك در اين نوع كانسارها آهن زيادتر و مقدار نيكل بيشتر در مقايسه با تالكهايي نشان ميدهد كه در سنگ ميزبان كربناتي هستند. از طرفي Cr در اين نوع كانسارها فروان است.
ج- روش پيجويي ژنتيكي همراه با مطالعات ساختماني و تكتونيكي:
يكي از موفق ترين روشهاي اكتشاف نهشتههاي تالك، مطالعات روي ژنز كانسار تالك همراه با تجزيه و تحليل ساختار مناطق اطراف ميباشد. اين روش، انتخاب مناطق مورد نظر را جهت اكتشافات كانسار امكانپذير ميسازد.
بعنوان مثال در كانسارهاي تالك مرتبط با سنگهاي اولترامافيك، تالك عموما در شكستگيها و درزها در حاشيه سنگهاي اولترامافيك متمركز ميگردد. در مورد كانسارهاي تالك در ارتباط با سنگهاي ميزبان كربناتي، اين نوع كانسارها به سنگهاي دولوميتي و منيزيتي مربوط ميگردند.
منيزيت توسط تالك در محيط غني از محلولهاي جايگزين شده و باعث تشكيل تالك در حاشيه شكستگي سنگهاي ميزبان هستند كه امكان حركت محلولهاي هيدروترمال بخصوص سيليس را در سيستم كربناتي سبب ميگردد. سيستم باز شكستگيها شرايط را براي تبدليل به آب در ادامه فرآيند تشكيل تالك فراهم مينمايد.
با توجه به بررسي روشهاي فوق و كلا آزمون روشهاي مختلف اكتشاف كانسارهاي تالك، به نظر ميآيد تنها متد موفق تركيبي از ارزيابي ژنتيكي و نحوه پيدايش كانسار و ارزيابيهاي زمينشناسي ساختماني و آناليز نمونههاي خاك توام با متدهاي مينرالوژيكي است.